نور طاها

وبگاه مطهر

نور طاها

وبگاه مطهر

عباس اسوه ولایت پذیری، اسطوره وفاداری، الگوی رشادت

ولایت پذیری در اصل، به معنای ایجاد توازن در پذیرش سرپرستی و دوستی پیشوایان دینی و بیزاری از دشمنان آنهاست.

حضرت عباس(علیه‎السلام) که باور و اعتقادش، تمام تلاش‎ها و موضع‎گیری‎های او را در مسیر ولایت قرار داده است، بهترین اسوه ولایت‎پذیری است؛ چون خط سیاسی او پیوسته بر اطاعت از امام و مخالفت رفتاری و گفتاری با دشمنان امام استوار بود. او، این ویژگی را تا لحظه شهادت زنده نگه داشت که بهترین گواه بر این سخن، تقاضای دشمن برای جدا شدن او از صف هواداران ولایت و رد کردن آن از سوی حضرت عباس(علیه‎السلام) بود.

در عصر تاسوعا، دشمن کوشید با استفاده از روابط قومی و قبیله‎ای، حضرت اباالفضل(علیه‎السلام) را از لشگر حسینیان جدا سازد. به همین منظور، شمر بن ذی الجوشن که نسبت خانوادگی با ام‎البنین (علیهاالسلام) داشت، به خیمه حضرت عباس(علیه‎السلام) نزدیک شد و فریاد زد: «خواهرزاده‎های ما کجایند؟»(1)

شمر از قبیله‎ بنی کلاب بود و در عرب رسم بود که دختران قبیله خود را خواهر می‎گفتند. شمر پا را فراتر نهاد و برای رسیدن به مقصود خود به حضرت عباس(علیه‎السلام) امان‎نامه تسلیم کرد. دشمن که برق شمشیر و توفان دستان حضرت اباالفضل(علیه‎السلام) در دفاع از ولایت را در جنگ‎های پیشین دیده بود، می‎خواست با این حربه پوسیده، شکست را بر سپاه امام تحمیل کند.

رفتار حضرت عباس(علیه‎السلام) در این مورد گویای دفاع راستین او از حریم ولایت و برائت از دشمنان است. او بدون کوچک‎ترین توجه به مناسبات قبیله‎ای و قوم‎گرایی‎ها، فریاد کشید و گفت: «دست‎هایت بریده باد! خداوند تو و امان‎نامه‎ات را لعنت کند. آیا به ما امان می‎دهی، در حالی که پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، امام حسین(علیه‎السلام)، امان ندارد؟ به ما امر می‎کنی که به اطاعت این نفرین شدگان الهی و فرزندان ملعون و پلید آنان در آییم؟»(2) او اینگونه بر چکاد افتخار ایستاد و بلندترین چکامه را در ولایت‎پذیری سرود.

 

عباس؛ اسطوره‎ی وفاداری


پیروزی و سربلندی هر نهضت و حرکتی مرهون و مدیون وفاداری یارانی است که در آن حضور یافته‎اند تا نهضت با اتکا به وفای آنان به اهداف شکوهمندانه خود دست یابد. در زیارتنامه حضرت عباس (علیه‎السلام) می‎خوانیم:

«اَشهَدُ لَکَ بِالتَّّسلیمِ وَ التَّصدِیقِ وَ الوَفاء و النَصیحَة لِخَلَفِ النَّبی؛ گواهی می‎دهم که از جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) [پیشوای خود] پیروی کامل داشتی و نسبت به او راست کردار و وفادار و خیرخواه بودی.»

حضرت ابالفضل(علیه‎السلام) قهرمانانه در راه وفاداری به آیین خود، برادران و فرزاندن خویش را به میدان جنگ فرستاد و برای این که پایبندی خویش را به این پیمان بیشتر به اثبات رساند، با شهادت آنان خم به ابرو نیاورد و خود نیز جان بر سر این پیمان نهاد.

نوشته‎اند هنگامی که کاروان اسیران کربلا را در شام، به کاخ یزید بردند، در میان وسایل غارت شده‎ی شهیدان، پرچمی بود که از ضربات دشمن بسیار آسیب دیده بود. یزید با حیرت به آن نگاه کرد و پرسید: «این پرچم در دست چه کسی بوده است؟»

گفتند: «عباس بن علی.» آنگاه سرگردان بین حیرت و احترام، سه بار برخاست و نشست و به حاضران گفت: «به این پرچم خوب نگاه کنید. ببینید که بر اثر ضربات شما هیچ جای سالمی ندارد، ولی انتهای آن که در دست علمدار بوده، سالم سالم است.»

این سخن کنایه از این بود که پرچمدار، ضربات تیغ‎های برهنه و برّانی را که به دستش می‎خورده، تاب آورده، ولی پرچم را رها نکرده است.

آنگاه یزید رو به حاضران، با صدای بلند گفت: «نفرین از نام تو دور باد ای عباس! به راستی که این معنای کامل وفای برادر نسبت به برادر است.»(3) هم چنین او در صحنه‎ای دیگر آنگاه که بر امواج بستر دل‎انگیز آب روان نگاه می‎کند، لبان خشکیده محبوب خود را در نظر می‎آورد و داغ تشنگی را از یاد می‎برد و وفاداری او برگ دیگری بر برگ‎های زرین عاشورا می‎افزاید.

 

عباس؛ الگوی رشادت و شجاعت



آنگونه که از منابع تاریخی بر می‎آید حضرت عباس(علیه‎السلام) دارای ورزیدگی اندام و تناسب اعضایی بوده که بیانگر توان جسمی بالای او بوده است که تا اندازه‎ای از ویژگی‎های ارثی او بوده است. چرا که هم پدر او از ابرپهلوانان عرب به شمار می‎رفته و هم خاندان مادری او گرُد میدان بوده‎اند. مادر او ام‎البنین، از خانواده شجاع و دلاور بود.

از دیگر دلایل این قدرت جسمی، افزودن بر فرآیند ارثی، این بوده که او از کودکی با ورزش و چالاکی انس داشت. ورزش و کار در مزرعه و آموزش‎های نظامی دست به دست هم داد و از عباس (علیه‎السلام)، جوانی نیرومند و شجاع ساخت.

نقل شده است روزی امیرمؤمنان حضرت علی(علیه‎السلام) در مسجد نشسته بود و مردم را پند می‎داد. مردی اعرابی وارد مسجد شد. سلام کرد و صندوقی را که همراه داشت، بر زمین گذاشت و به حضرت گفت: «ای پیشوای من! پیش‎کشی برای شما آورده‎ام.» آنگاه صندوقچه را گشود و شمشیری آب دیده و منحصر به فرد را از آن بیرون آورد و به حضرت تقدیم کرد.

در همین هنگام، حضرت عباس (علیه‎السلام) که نوجوانی رشید بود، وارد شد و پس از سلام، با ادب در گوشه‎ای ایستاد. نگاهش در برق شمشیر گره خورد. حضرت علی(علیه‎السلام) متوجه علاقه و شگفت‎زدگی عباس شد و از او پرسید: «پسرم دوست داری این شمشیر برای تو باشد؟» عباس، با شادی پاسخ داد: «آری، پدر!» حضرت، برخاست و با دست خود، شمشیر را بر بلندای قامت استوار او حمایل کرد. سپس به برازندگی شمشیر بر اندام رشید و تناور فرزندش نگریست و اشک بر محاسن سفیدش جاری شد. حاضران پرسیدند: «یا امیرالمؤمنین! چرا گریه می‎کنید؟» حضرت فرمودند: «روزی را می‎بینم که او با این شمشیر، نفس دشمن را در سینه حبس می‎کند و بی امان بر آنان می‎تازد و سرانجام به شهادت می‎رسد.» (4)

درخشش او در جنگ‎های گوناگون به ویژه کربلا، یادآور نبردهای پیروزمندانه حضرت علی(علیه‎السلام) بود. او با سه تن از شجاعانِ دشمن، قهرمانانه می‎جنگد و هر سه را به هلاکت می‎رساند. نخستین آنان که دو زره نفوذناپذیر پوشیده، کلاهخودی بزرگ بر سر نهاده و نیزه‎ای بلند در دست گرفته بود وقتی به میدان آمد، نیزه‎اش را به حمایل سینه حضرت فرود کرد. حضرت عباس(علیه‎السلام) سرِ نیزه او را گرفت و پیچانید و از دستش بیرون آورد و او را با نیزه خودش هلاک کرد. (5)

و این رشادت کسی است که هم اعتقاد قوی دارد و هم تسلیم ولی و امام خود است.

 
پی‎نوشت‎ها:
1. اصول کافی، کلینی، انتشارات اسوه، قم، 1372، چاپ 2، ج 4، ص 120.2. اعلام الوری، باعلام الهدی، امین الاسلام فضل به الحسن الطبرسی، ص 237.3. سوگنامه آل محمد، محمد محمدی اشتهاردی، قم، انتشارات ناصر، چاپ ششم، 1373، ص 299.4. مولد العباس بن علی علیه السلام، ناصری، محمدعلی، ص 61.5. کبریت الاحمر، محمدباقر البیرجندی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1377، هـ ق، ص 387.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد